دلتو زدم ، قیدمو زدی ! راه اومدم اما راه نیومدی ،

جواب خوبیامو دادی تو با بدی !

 

 

 سلام به دوستان گلم  ازین که به سایت من سر زدین ممنون خوشحال میشم به سایت جدیدی که درست کردم بیاین و با نظرات خودتون به بهتر شدنش کمک کنید اینجا اومدید خیلی نامردید اگه به سایت جدیدم نرید 

 

 

عکس و مطالب جنجالی .مطالب عاشقانه و خنده دار

 به بعضیا هم باید گفت ببخشید فهمه ما در حده نفهمیه شما نیست....

                                                         مــــي گــُــويـَـنــد ســـــآدِه ام،،

مـــي گـُــويــَـنـــد تــُــو مَــــرا بآيــِک جُمـــــلـــہ …..

يـِــک لَبـــــخـنـــد،،،بـِـــہ بــازي ميـــــگيــــري … … …

مـــي گـُــوينــد تـَـرفنــد هـآيت، شِــيطنـتهــآيت و دروغ هآيـت را نمــي فَهمَــمhttp://www.copypastekon.ir/files//smiles/marks/16169.gif

م مــــــي گويند ســــآده ام اما تــــُـوايــن را باوَر نَکـُـن

مـــَـــــن فـــــقــــــط دوســـتـــَــت دارم،هَميـــــــــن

 

 پسر : عصبانی میشی خیلی خوشگل میشی …

دختر : من که الان عصبانی نیستم.!!

پسر : منم همینو میگم، الان مثه بزی..!!!

دختر : چی میگی آشغال؟

پسر : آها اینو میگم، الان خیلی خوشگلی ….!!

>دکتری برای خواستگاری دختری رفت
> ولی دختر او را رد کرد و گفت به شرطی قبول میکنم که مامانت به عروسی نیاید
> آن جوان در کار خود ماند و پیش یکی از اساتید خود رفت و با خجالت چنین گفت: 
> در سن یک سالگی پدرم مرد ومادرم برا اینکه خرج زندگیمان را تامین کند در خونه های مردم رخت و لباس میشست 
> حالا دختری که خیلی دوستش دارم شرط کرده که فقط بدون حضور مادرم حاضر به ازدواج با من است 
> نه فقط این بلکه این گذشته مادرم مرا خجالت زده کرده است 
> به نظرتان چکار کنم
> استاد به او گفت:از تو خواسته ای دارم 
> به منزل برو و دست مامانت را بشور، فردا به نزد من بیا و بهت میگم چکار کنی
> و جوان به منزل رفت و اینکار را کرد ولی با حوصله دستای مادرش را در حالی که اشک بر روی گونه هایش سرازیر شده بود انجام داد
> زیرا اولین بار بود که دستان مامانش درحالی که از شدت شستن لباسهای مردم چروک شده وتماما تاول زده و ترک برداشته اند را دید ، طوری که وقتی آب را روی دستانش میریخت از درد به لرز میفتاد.
> پس از شستن دستان مادرش نتونست تا فردا صبر کند و همون موقع به استاد خود زنگ زد و گفت:
> ممنونم که راه درست را بهم نشون دادی 
> من مادرم را به امروزم نمیفروشم 
> چون اون زندگی را برای آینده من تباه کرد

 

 اين دخترايي كه در حد زغال برنزه ميكنن تورو خدا ساپورت قرمز نپوشن !!!!

.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
شبيه انبردست ميشن

 

 توی آسانسور بودم یه دختری هم سوار شد

اول ساکت بود بعد گفت : چطوری ؟

گفتم : الحمدلله

یه نگاهی به من کرد ، هندزفری شو جابجا کرد !

معلوم شد داره با تلفن حرف می زنه!

هیچی دیگه منم تسبیحم رو از تو جیبم در آوردم ادامه دادم :

الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله

ستاره سری فیلم‌های موفق «سریع و خشمگین» در یک حادثه رانندگی از دنیا رفت.

 

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، برابر با صفحه رسمی پل واکر در فیس‌بوک، او و دوستش شنبه در حالی که سوار بر یک پورشه از یک مراسم خیریه برای کمک به بازماندگان  توفان هایان در فیلیپین بازمی‌گشتند، در والنسیا در کالیفرنیا دچار سانحه و هر دو کشته شدند. 

واکر که کنار راننده نشسته بود، هنگام مرگ 40 سال داشت.

هرچند صفحات رسمی واکر در توئیتر و فیس‌بوک، خبر مرگ او را در یک سانحه رانندگی تایید کردند، اما سخنگوی کلانتری شهر لس آنجلس تا لحظه تنظیم این خبر هویت دو قربانی این حادثه و علت وقوع آن را تایید نکرد.

مقامات می‌گویند ساعت 15:30 در محل وقوع حادثه در «رای کانیون لوپ» حاضر و با اتوموبیلی مواجه شدند که در آتش می‌سوخت. کلانتری گفت اداره تحقیق در مرگ‌های مشکوک لس آنجلس کانتی هویت قربانیان و علت مرگ را تعیین خواهد کرد.

پل واکر بازیگر 
گفته می‌شود پورشه قرمز رنگ پس از برخورد با تیر چراغ برق آتش گرفته است

واکر بیش از همه برای بازی در نقش برایان اوکانر، کارآگاه اداره پلیس لس آنجلس و بعدها افسر پلیس فدرال در سری فیلم‌های موفق «سریع و خشمگین» (Fast and the Furious) تولید شرکت یونیورسال شهرت داشت.

یونیورسال در بیانیه‌ای گفت: «پل برای 14 سال یکی ازمحبوب‌ترین و محترم‌ترین اعضای خانواده استودیوی ما بود و از دست دادن او برای ما، تمام دست‌اندرکاران فیلم‌های «سریع و خشمگین» و طرفداران بی‌شمار این مجموعه، ویرانگر است.»

از دیگر فیلم‌های واکر می‌توان به «پرچم‌های پدران ما» و «Takers» اشاره کرد. او فیلم‌های «Brick Mansions» ،«Vehicle 19» و درام «ساعت‌ها» را آماده نمایش دارد. فیلم آخر 13 دسامبر اکران می‌شود.

پل واکر، وین دیزل و دواین جانسن در «سریع و خشمگین 6»
پل واکر، وین دیزل و دواین جانسن در صحنه‌ای از «سریع و خشمگین 6»

واکر که متولد سپتامبر 1973 در گلندیل در کالیفرنیا بود، کار در حرفه نمایش را با حضور در فیلم‌های تبلیغاتی و مجموعه‌های تلویزیونی مانند «Charles in Charge»، «رئیس چه کسی است» و «جوان و بی‌قرار» آغاز کرد. 

او اواخر دهه 1990 با بازی در فیلم‌هایی چون «پلزنت‌ویل» (1998) و  «Varsity Blues» تولید 1999 اسم و رسمی به هم زد و با اولین «سریع و خشمگین» (2001) به شهرت فراوان دست پیدا کرد.

واکر این اواخر در قسمت هفتم «سریع و خشمگین»‌ بازی می کرد. شباهت ماهیت مرگ او با خط داستانی سری فیلم‌های «سریع و خشمگین» که در آن مسابقات اتوموبیل‌رانی خیابانی حرف اصلی را می‌زند، ترسناک است. با مرگ واکر قطعا سرنوشت فیلم هفتم و قسمت‌های بعدی «سریع و خشمگین» نامشخص است.

 

 - چندتا از دروغ های مشهورمون :


  . فقط امضای رئیس مونده 

. این لباس جنسش ترک اصله 

. به چشم خواهری میبینمش 

. همه بچه ها خوشگلن 

. از فکر تو تا خود صبح بیدار بودم 

. این آخرین سیگاریه که میکشم 

. منو تو جوونیام ندیدی 

. این بهترین کادوییه که تو زندگیم گرفتم 

. مرسی من نمیخورم، رژیم دارم 

. از این همه یه دونه مونده، همش رو فروختم 

. عموم فوت کرده بود نتونستم بیام 

. مادر نزاییده کسی رو که چپ نگام کنه 

. خونه رو تخلیه کنین پسرم ازدواج کرده 

. شما فرم رو پر کنین ما باهاتون تماس میگیریم
+
از فردا دیگه فیسبوک نمیرم :دی

 

به نظر شما چرا در طول سال نمی توان درس خواند؟؟؟؟؟؟؟

 

1-سالی که 365 روز است . ما هروز 7ساعت می خوابیم که  210 روز دیگر باقی می ماند.

2- هر سال 90 روز تعطیلی تابستان است که 120 روز باقی می ماند.

3-هر روز چهارو پنج ساعت را صرف نگاه کردن به تلوزیون می کنیم که 90  روز.دیگر باقی می ماند

4-هروز سه ساعت غذا می خوریم که جمعا می شه 30  و60 روز دیگر باقی می ماند.

5- تعطیلات هر سال تقریبا به 15 روز می رسد که 45 روز باقی می ماند.

6-هرروز تقریبا دو ساعت را در دستشویی و حمام می گذاریم که رو ی هم می شه 20 روز.25 روز باقی می ماند.

7-هرروز 2ساعت مشغول کامپیوتر بازی هستیم که جمعا می شه 15 روز و10 روز دیگر باقی می ماند. 

8- در سال 10 روز مشغول مهمانی و تفریح هستیم که 5 روز دیگر باقی می ماند.

9-هرروز یک ساعت مشغول اهنگ گوش کردن هستید که میشه 4 روز ویک روزدیگر باقی می ماند.

10- ان یک روز هم تولد شماست چه طور می توانید در ان روز درس بخوانید. 

 

 اینم از اندروید که معلوم شد ایدش از ایرانی های خودمون بوده 

 

 تـــــو ...

 

را به رخ تمام شقایق ها میکشم و میگویم:

 

تا گــــل من هست زنـدگـی باید کرد "


 از آدم هــآ بگــذر !

دلـَـت را گنده تــَر کن

نـ ـآراحتِ این نبـ ـاش

که چـ ـرا جاده ی رفاقــَـت با تـ ـو همیشه یکــ طرفه استــ . . .

مهــم نیست اگر همیشه یک طرفــه ای . . .

شــآد باش کــه چیزی کم نگذاشتـه ای

و بدهکــارِ خودت ، رفاقـت و خدایتــ نیستی . . .

 یه نصیحت : همیشه مراقب جفتک اونایی که خر فرضشون میکردی ، باش !

 

آیکن علامت سوال,آیکن علامت تعجب,شکلک علامت تعجب,شکلک علامت سوال,آیکن علامت ها,آیکن علائم نوشتاری,آیکن های متحرک,آیکن های متنی,شکلک برای وبلاگ,شکلک برای پست ها,شکلک های فانتزی,شکلک دخترانه,شکلک صورتی,آیکن صورتی,آیکن های صورتی,دانلود آیکنیـــــ ـــــــــ ــــ ــآدتــــــِـــــ میـــــــــــگفتے نـــــــــَــــــفسِتــــــــــــم؟


آیکن علامت سوال,آیکن علامت تعجب,شکلک علامت تعجب,شکلک علامت سوال,آیکن علامت ها,آیکن علائم نوشتاری,آیکن های متحرک,آیکن های متنی,شکلک برای وبلاگ,شکلک برای پست ها,شکلک های فانتزی,شکلک دخترانه,شکلک صورتی,آیکن صورتی,آیکن های صورتی,دانلود آیکنچـــــــے شــــــــــد بــــَــــنــــــــــב اפּمــــــــ َــــــבم؟؟


زבی تـــــــــــפּ کـــــــــــــآرِ نـــــــ َـــــــفــــــــــــس مـــــ َـــــــــصـــــــــــــنوعــــــ ـــــــــے 

اونــــــ َـــــــــم בَهــــــَـــــــטּ بــــــــِـــــــ בَهــــَـــــــــטּ بــآ.....

 e23075_31158893222898325745.gif

 


gol.jpg


خـــــــــــــــدایــــــــــا...

دلتــــــــــــــــــــــنگــــــــــم...!!


برای کسی که مدت هاست بی انکه باشد

هر لحظه با فکرش" زندگی کرده ام


 هـ_ــ_ــ_ـی ..


یــــــ ـــادش بخیـــــر .. چهـ × خاطراتــــِ خوُبی× باهــــام داشتـــــی !

 

× میدوُنم هیچکـــــــــے واستــ ـــ ..


(( مَن ))
نمیشهـ !


+همینهـ کهـ اینهمهـ آروم نشستم و


فقط نِگـــــــاتـــــ میکنم
...
1346219556972191_thumb.jpg

 کافیست یکبار از ته دل خدا را صدا بزنید...؛
بعد میبینید که دیگر مال خودتان نیستید..، مال او میشویید.

 مـــــــن هَموُنیـــم کهـ ..یــــــهـ روُزی بِهِش میگُفتی :


نفســـــَـــــــم !


هِهـ .. یادِتهـ ؟!


+ خَبَرِ مـــــرگـــــــِ منُو میشنوی آخــــــــــ ــ ـر ..



+ وقتی رَفتــی  غِشــــقِ منو نداشتی بـــــ ـــاور ..


 
× این دلِ دیـــــــــــــوونهـ رو کُجــا کشوندی؟!..



×کی اوُمــــــد بجــــای من ، با مَــــن نَموُندی ؟!
..

 

+آیـــــــ خُـــدا دلگیـــــرم ازتــــ بذاربمیــــــــرم ..



+نمیتـــــــــــونم کهـ عِشقمــُــو با اون ببینـــــم ..



×+× ماهم خُــــــدایی رو داریــــــم ..

 اگر داغ رسم قدیم شقایق نبود

 

اگر دفتر خاطرات طراوت

پر از ردّ پای دقایق نبود

اگر ذهن آیینه خـــــــــــــالی نبود

اگر عادت عابران بی خیالی نبود

اگر گوش سنگین این کوچه ها،

فقط یک نفس می توانست

طنین عبوری نسیمانه را

به خاطر سپارد...

                                                                     305.png

 
این دنــــــــیا بدِ ؟ آدمِ بـ ـــــــد زیــــــاد داره ؟
خعــــلیا خوشـــــــــحال نیســــــــتن ؟ خعــــــلیا ناراحـــــتن ؟
امـــا من از 1 زاویه ی دیگـــــه میبینمـــــ این دنیــــــا رو
سعـــــی میکنم خوبـــــــی ها رو ببینم هرچند کم بـــــــاشن
همین باعثِ خــــــوشی میشـــه اما از کنارِ بدی ها هم ساده نمیگذرمـــــــ !!
57466413740829367919.jpg

 

%E4%BB%8A%E6%97%A5%E3%81%AE%E6%96%B0%E7%✔⇠بِه بَعْضیى هآ هَم بایَد گُفــ1.gifـتْ آخِـه لآشى تـــــــو خُـــــــو دِتَــم اَزْ اونآشى21.gif

 

 

 

73157903110238820365.jpg

چگونه می تواند هر شب با دیگری بخوابد?؟
من حتی وقتی بالشم را عوض می کنم
بی خواب می شوم!!

پشت این بغض سنگین...

بیدی نشته

که فکر میکرد با این بادها نمی لرزد

 مهم نیست که تو با من چه میکنی

بیا ببین “برای تو” من با خودم چه میکنم !
 

 بعضــــے وقتــــا سڪـــوتـــــ میڪنــے چوטּ اینقدر رنجیدے ڪــہ


نمــے خواے حرفـے بزنـے . . .


بعضــــے وقتــــا سڪـــوتـــــ میڪنــے چوטּ واقعاً حرفـے واســہ گفتن


ندارے . . .


گاه سڪـــوتـــــ یــہ اعتراضــہ . . .


گــاهــے هم انتظار . . .


اما بیشتر وقتــــا سڪـــوتـــــ

واســہ اینــہ ڪہ هیچ ڪلمــہ اے نمـے تونــہ غمـے رو ڪــہ تو وجودت


دارے،توصیف ڪنــہ . . .

 

 به سلامتیه لبخندی که کمکت میکنه تا برا همه توضیح ندی حالت داغونه !

ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽِ ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﺑﺎﻫﺎﻣﻮﻥ ﺣﺎﻝ ﮐﺮﺩ ، ﺍﮔﻪ ﻧﺒﻮﺩﯾﻢ ﺍﺯﻣﻮﻥ ﯾﺎﺩ ﮐﺮﺩ !
ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﮔﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﺩﻋﺎﻣﻮﻥ ﮐﺮﺩ ، ﺍﮔﻪ ﻧﺒﻮﺩﯾﻢ ﺁﺭﺯﻭﻣﻮﻥ ﮐﺮﺩ !
ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﺧﻨﺪﯾﺪ ، ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﻧﺒﻮﺩﯾﻢ ﻧﺎﻟﯿﺪ !
ﺳﻼﻣﺘﯽِ ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﻫﺮﭼﻨﺪ ﺩﻟﺨﻮﺭ ﺑﻮﺩ ﻭﻟﯽ ﻭﺍﺱ ﺩﻟﺨﻮﺷﯽِ ﻣﺎ ﺧﻨﺪﯾﺪ . . .
به جرم اینکه بهشت زیر پایشان بود دنیا را برای خود جهنم کردند !
به سلامتی مادرها . . .

 آن گاه که در آغوش تـــــو بود . . . فرشتـــه اش میخواندے
حــــــــــالا که در آغوش دیگریست . . . فـــــــــاحشہِ ؟

برایش نوشتم:

“به امید فردای بهتر واسه هردومون”
دو هفته بعد شنیدم ازدواج کرد!!!
بعدهــــــــــــــــا فهمیدم آن روز “الف” فردا را یادم رفته بـود
 

 خـُבایـــــا...
میخواهَـــمـ اعترافـــــ ڪـُنمـ
בیگــَــر نمےتوانَــمـ ؛
خَـــستـﮧ امـ....
مـَטּ امانَتـــ בار خوبے نیستَــمـ
مَرا از مَـטּ بگیــــر .... مالِ خوבتـــ
مـَטּ نمےتوانــَم نِــگهش בارَمـــ

 

سلامتی اعدامی که جرم رفیقش رو گردن گرفت ،
بالای چوبه ی دار ازش پرسیدن :
حرف آخر ؟؟؟
گفت به رفیقم بگین از این بیشتر از دستم بر نیومد !

  

بــهسـلامتـی پـسـری کـه مـیـگه

 مـا از اونــاشیـم کــه :

فـشـن نـیسـتیـم..
.
بابامـون مـاشـیـن شـاسـی بـلنـد نـداره بـیایـم دنـبالـت...
.
مـارکـ کـفشـمـون دیـگــه آخـرش کـفش مـلیــه...
.
زیـر ابـروهـامـونـم بـدمـون مـیـاد نـخ کـنیـم کـه دختـر کُـش بـشیـم...
.
مــارک تـی شـرتـمونـم هـم دیـگـه آخــرش یـا هنـدونـسـت یــا تـمسـاح...
.
نــداریـم هـرشـب بـبریمـت بیـرون خـرجـت کـنیـم...
.
ولـــــ ـــــی.!!
.
.
وقتــی میـگیــم دوسـتـت داریــم یعنـی 
دوسِـــ ــت داریــم ...
.

 هروقت حوصله ندارم این همه صفحه رو ببندم و کامپیوترو خاموش کنم ، کلید سه راهـی رو از پایین با پام فشار میدم و خطاب به کامپیوتر میگم : فکر کن برق رفت !!!

والا !!! چه کاریه یه ساعت طولش میدین ؟؟؟

چه زیبا گفت مترسک:
وقتی نمی شود به سمتت آمد همین یک پا هم اضافی است.

 

 

 

عروس :خودت بگو خلافت چیه؟

داماد :فقط ادامس زیاد میجوم.

آدامس !!!! حالا چرا آدامس میجوی ؟

بو سیگارو از بین میبره

مگه سیگار میکشی؟

اره بعد از عرق حال میده

مگه عرق میخوری؟

اره گیرایی تریاک رو زیاد میکنه

مگه تریاک میکشی؟

اره از بیکاری بهتره

مگه بیکاری؟

اره خوب همیشه که نمیشه دزدی کرد

مگه دزدی هم میکنی ؟

نه بعد اینکه از زندان اومدم بیرون دیگه دزدی نکردم .

مگه زندان بودی ؟

الکی فرستادنم اون تو . من که نکشتم طرف رو ... <img src=

 

صلواتـــــــــــــــــــــــ

همش چهار سالم بود یه دختر چشم عسلی با موهای بلند ومشکی،صورتم کمی آفتاب سوخته شده بود چون ظهرا توی کوچه توپ بازی میکردم صمیمی ترین دوستم پرستو بود که توی کوچه بازی میکردیم.

 

پرهام شش ساله برادر پرستو بود.که باآن موهای پرپشت وقارچی و چشمای مشتاقش به من نگاه میکرد اون روز پرستو نیومده بود و من تنهایی توی کوچه بازی میکردم پرهام روی پله دم خونشون نشسته بود ونگام میکرد وقتی دیدم یه ساعته زل زده به من
گفتم: میای بازی؟ ولی اون همونطور سرشو به علامت نفی تکون داد خیلی حرصم گرفت فکر کرده بود کیه که خودشو واسه من میگیره! ازاون روز ازش بدم اومد!…
حالا هفت ساله بودم یه دختر کوچولویی که تازه الفبا یادگرفته بود اون روز رفتم خونه پرستو اینا پرهام نه ساله هنوز همانطور یه گوشه نشته بود و منو نگاه میکردا میخواستیم مشقامونو بنویسیم ولی وقتی مامان پرستو رفت بیرون یهو شیطنتمون گل کرد مشقامونو ننوشتیم که هیچ کلی شیطونی کردیم آخرسر رفتم خونه وبرای اینکه مامانم شک نکنه رفتم بخوابم توی دلم گفتم: خدای مهربون؟ من از خط کش بلند وفلزی معلممون میترسم آخه دردم میگیره خودت کمکم کن…
روز بعد معلم دفتر مشقارو نگاه کرد وهرکی ننوشته بود با خطش کتک میخورد اشکم داشت درمیومد بااینکه میدونستم هیچی ننوشتم دفترمو به خانم دادم اونم با لبخند گفت: بچه ها از ستاره یاد بگیرید ببینید چه مشقاشو خوش خط نوشته!
عجیب بود من که هیچی ننوشته بودم؟ دفترمو نگاه کردم  با خط خوش یه  بار از روی الفبا نوشته شده بود با خودم گفتم حتما خدا یکی از فرشته هاشو فرستاده که مشقای منو بنویسه این ماجرا هم فراموش شد تا اینکه ده ساله شدم پرهام دوازده ساله هنوز همانطور مظلومانه نگاهم میکرد ولی من ازش بدم می اومد.
روز چهارشنبه سوری من وپرستو توی کوچه میرفتیم که یهو یکی منو از پشت هل داد و صدای مهیبی اومد… جلوی چشمم رو دود گرفت…
چشم که باز کردم دیدم توی بیمارستانم چیزیم نشده بود وبه زودی مرخص میشدم ولی از مامان شنیدم پرهام برادر پرستو یک چشمشو از دست داده زیاد ناراحت نشدم وگفتم: به ما چه؟ میخواست مراقب خودش باشه حالا دیگه یه دختر هجده ساله بود م و با توجه زیبایی ام خیلی ها خواهان دوستی با من بودند.
اینوسط قرعه به نام کاوه افتاد و انقدر التماس کرد و رفت و اومد تا قبول کردم باهاش دوست بشم پرهام بیست ساله حالا دیگه فقط یه چشم داشت ولی باز باهمون یه چشم به من مظلومانه نگاه میکرد یه روز وقتی تو کوچه داشتم میرفتم اومد جلو ویه سیلی زد درگوشم و باهام دعوا کرد که چرا با کاوه دوست شدم منم هرچی از دهنم درآمد بارش کردم ولی اون هیچی نگفت روز جشن تولد کاوه من فریب خوردم وقتی رفتم خونشون دیدم هیچکس نیست… گریه کردم فایده نداشت…
بعداز اون اتفاق فهمیدم پرهام میخواد بیاد خواستگاریم بهش اعتماد کردم سرمو روی شونه اش گذاشتم وزدم زیر گریه همه چیو بهش گفتم وفتی فهمید کاوه چه بلایی سرم آورده دفتری را به من داد و گفت اگه زنده برگشتم شب عروسی باهم میخونیم ولی اگه برنگشتم خودت تنها بخون اون روز منظورشو نفهمیدم ولی چندروز بعد فهمیدم کاوه پرهامو با چاقو کشته مثل اینکه پرهام با اون درگیر شده اونم چاقو زده و فرار کرده با گریه دفتر خاطراتشو باز کردم و با خوندنش جگرم آتش گرفت نوشته بود:

♥♥♥ خیلی دوستش دارم  یادمه وقتی دختر کوچولوی چهارساله بود وقتی بهم گفت بیا بازی دست رد به سینه اش زدم و اون اخمو و ناراحت باهام قهر کرد شاید اون معنی نگاهمو نمی فهمید من ظهرا توی کوچه می نشستم و اورا می پاییدم و مراقبش بودم تایه وقت نخوره زمین وبلایی سرش نیاد حتی وقتی با خواهرم مشغول بازی شدند و مشقاشونو ننوشتنتد من یواشکی براش نوشتم تا یه وقت معلمشون دستای ناز وکوچولشو با خط کش نزنه حتی انوقت نفهمید که تو روز چهارشنبه سوری وقتی کاوه دوستم زیر پاش ترقه انداخت اونو هل دادم وبرای یه عمر چشممو از دست دادم الان اون با کاوه دوسته و از قلب شکسته من خبرنداره… ♥♥♥

من ی دخترم
اگه خودمو لوس نکنم
اگه باهات قهر نکنم و ناز نکنم
اگه وقتی چشات میچرخه از حسودی دیونه نشم
اگه از نظر دادنات خوشحال نشم
اگه به خاطر تو به خودم نرسم
اگه سر به سرت نذارم
اگه برات گریه نکنم
اگه وقتی پاستیل میبینم پیرهنتو نکشم
اگه لب و لوچه آویزون نکنم تا بغلم کنی
اگه بهت نگم آقامون
اگه برات مظلوم بازی درنیارم
اگه از سرو کولت نرم بالا
اگه برات عشوه نیام
اگه گوشتو نپیچونم و نگم تو فقط مال منی
اگه ناغافل دستاتو نگیرم
اگه وقتی کار بدی کردم با ترس بهت نگم
اگه لج بازی نکنم
اگه ...
اون موقع که تو دیگه دیوونم و عاشقم نمیشی!
تو عاشق اینی که من یه خانم کامل باشم!خانم تو!
اممما!!!
تو پسری!
اگه برام غیرتی نشی
اگه روم حساس نباشی
اگه ته ریش نداشته باشی
اگه باهام مهربون نباشی
اگه بهم اخمای کوچولو نکنی
اگه وقتی شالم رفت عقب نگی اونو بکش جلو
اگه دستمو محکم نگیری
اگه نگی هرکاری کردی راست بگو تا ببخشمت
اگه سر به سرم نذاری
اگه قربون صدقم نری
اگه نگرانم نشی
اگه بهم نگی عروسک من
اگه نگی من مهمم که میگم خوبی
اگه...
اونوقت منم دیوونه و عاشق تو نمیشم تا اونکارارو برات نمیکنم!من تورو مرد میخوام!مرد تو!
پس بیا و مرد باش!
ابرو برندار!دماغت عمل نکن!
لوس حرف نزن!
من و تو همون آدم و حواییم!بیا جاهامونو عوض نکنیم!
من لطافت نگه میدارم تو صلابت
تو نگاهتو نگه دار منم نجابتمو
بیا سعی کنیم بهترین هم باشیم!
من بهترین دختر واسه تو!
تو بهترین پسر واسه من!
میدونم شاید نشه حداقل سعی که میشه کرد!
قبول؟؟

تعداد صفحات : 7

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 7 صفحه بعد